کی می‌تونه به من بگه

یه کرم سبز پشمالو

چه جوری بال درمیاره

پر می‌کشه تو آسمون

یکدفعه پرواز می‌کنه؟!

اول که خوب نگاش کنی

فقط یه کرم کوچیکه

دائم روی درخت توت

برگ‌ها رو گاز گاز می‌کنه!

بعد دیگه برگ نمی‌خوره

آروم و گوشه‌گیر میشه

خودش رو قایم می‌کنه

دور خودش تار می‌تنه

برای ما ناز می‌کنه!

انگار که خوابش می‌بره

تو رختخواب راحتش

شاید فراموش می‌کنه

خزیدن و خوردن برگ

بوده تمام عادتش

چند روز بعد عوض می‌شه

پیله‌ی ابریشمیشو

می‌شکافه و بیرون میاد

بال‌های رنگارنگشو

توی نسیم بهاری

با احتیاط باز می‌کنه

چشمای ما دنبالشه

وقتی ‌رو گل‌ها می‌شینه

آدم تعجب می‌کنه

حالا که اون رو می‌بینه

اما باید خوب بدونی

کرمی که پروانه شده

نه جادو کرده خودشو

نه کار مخفیانه‌ای

پر کلک و راز می‌کنه

تو که تعجب می‌کنی

وقتی به هر کی می‌رسی

می‌پرسی یک کرم کوچیک

چطوری پروانه می‌شه

باید بدونی که جواب

فقط توی یک کلمه‌ست

دگردیسی، دگردیسی!

یعنی همون تغییری که

به خاطرش یک حشره

عوض می‌شه، قد می‌کشه

بال در میاره، می‌پره

اینها همه کار خداست

که خوبه و مهربونه

حرفهای ما رو می‌شنوه

کارهای ما رو می‌دونه